خلاصه داستان: ود ویاس تریپاتی، با نام مستعار باجان کومار، یک مرد هندو متعهد است که وقتی متوجه می شود در واقع یک مسلمان است، با یک بحران هویت و یک معضل شخصی مواجه می شود.
خلاصه داستان: هایدی به بازار کریسمس هایدلبرگ می رود تا زیورآلات نقاشی شده با دست خود را بفروشد. در آنجا او عاشق یک صنعتگر محلی می شود که به او کمک می کند تا با میراث از دست رفته اش ارتباط برقرار کند.
خلاصه داستان: گنجشک کوچولو ریچارد با گله گنجشکی ملاقات می کند که در اسارت طاووس زمانو هستند. آنها برای بازپس گیری آزادی خود باید با هم به ماجراجویی بزرگی بروند و گنجی مرموز پیدا کنند.