خلاصه داستان: سانگرام یک افسر پلیس فاسد یتیم است که همه مزایای بودن یک افسر پلیس غیراخلاقی و فاسد را دارد و درست از همان شهری است که پلیسی صادق و وفاداری به نام باجیرو سینگهام خدمت میکرد. رویدادی اتفاق می افتد و دوستان سانگرام مورد سوء استفاده قرار میگیرند، زندگی سانگرام به طور کامل تغییر میکند و او را وادار به انتخاب مسیر درست میکند تا از زندگی لذت ببرد
خلاصه داستان: پنج سال پس از اینکه یک حضور نادیده شوم اکثر جامعه را به سمت خودکشی سوق می دهد، یک مادر و دو فرزندش تلاش ناامیدانه ای برای رسیدن به امنیت می کنند و...
خلاصه داستان: یک دانش آموز دبیرستانی متوجه می شود که یکی از همکلاسی هایش به نام ساکورا یامائوچی از یک بیماری لاعلاج رنج می برد. این راز این دو را به هم نزدیک می کند، زیرا او آخرین لحظات خود را سپری می کند.
خلاصه داستان: زمانی که یک مرد اسپانیایی باور می کند که کارگردان سرخورده ای به نام توبی، همراه وفادارش سانچو پانزا است، توبی به طور ناخواسته وارد یک ماجراجویی می شود و...
خلاصه داستان: داستان از جایی آغاز میشود که تونی لیپ (با بازی ویگو مورتنسن)، که یک محافظ ایتالیایی آمریکایی از برانکس به حساب میآید، به عنوان یک راننده برای به مقصد رساندن شخصیت دکتر دان شیرلی (با بازی ماهرشالا علی)، که یک پیانیست آفریقایی آمریکایی چیرهدست است، در تور کنسرت او (کنسرتی که از منهتن تا جنوب عمیق ادامه دارد) استخدام میشود. آنها باید به کتاب سبز اعتماد و تکیه کنند تا این کتاب آنها را به سمت موسسههایی هدایت کند که برای یک شخصیت آفریقایی و آمریکایی، امنتر از بقیه مکانها است. آنها در میانهی راه خود، با مشکلات و مسائل نژادی مختلفی برخورد میکنند و به همین دلیل تصمیم میگیرند که اختلافها را کنار بگذارند تا بتوانند در این ماجراجویی طولانی مدت زنده بمانند و همچنین از آن لذت ببرند.