خلاصه داستان: زن جوانی پس از رها شدن در قبرستانی که در پارچهای با نمادهای شیطانی پیچیده شده بود، سعی میکند ریشههای خود را پیدا کند، اما وقتی به پاسخها نزدیکتر میشود، یک روح بدخواه به او میگوید که ترک کند و...
خلاصه داستان: او شجاعترین مرد نیست، اما مسئولیت بزرگ و وظیفه بزرگی به او داده شده است - این که کل ذخایر طلای نروژ را در طول حمله به نروژ در زمان وقوع جنگ جهانی دوم از آلمانها دور کند.
خلاصه داستان: در اعماق کوه دوور، چیزی غول پیکر پس از هزار سال اسارت از خواب بیدار می شود. این موجود هر چیزی را که سر راهش باشد نابود می کند و به سرعت به اسلو نزدیک می شود.
خلاصه داستان: جینا دختربچه ای است که با یک اژدهای تازه متولد شده دوست می شود. آن دو با هم تصمیم می گیرند کریسمس را زیرورو کنند و به معنای واقعی کلمه این جشن را به آتش بکشند.
خلاصه داستان: آوریل 1940. چشم جهان به نارویک، شهر کوچکی در شمال نروژ، منبع سنگ آهن مورد نیاز برای ماشین آلات جنگی هیتر است. از طریق دو ماه جنگ شدید زمستانی، هیتلر اولین شکست خود را متحمل شد.